این رخداد، آغازگر تحولی بنیادین در جایگاه ایران در نظام جهانی قرن بیستم شد.
چنین روزی به پاس زحمات کارگران مسجد سلیمان در بیش از یک قرن اخیر به نام این شهر نامگذاری شده است.
بریتانیاییها که به واسطهی ویلیام ناکس دارسی، امتیاز کشف و استخراج نفت در جنوب ایران را به دست آورده بودند، نیروی انسانی لازم برای اکتشاف و استخراج نفت را از مردم بومی منطقه تأمین کردند و به نفت دست یافتند.
با ساخت پالایشگاه نفت در آبادان و انتقال نفت مسجد سلیمان با لوله به پالایشگاه آبادان، سود سرشاری از نفت ایران عاید بریتانیا شد.
این نفت نه تنها برای مصرف سوخت صنعتی مهم بود، بلکه در آستانهی جنگ اول جهانی به کمکی بزرگ برای ناوگان دریایی بریتانیا تبدیل شد.
در آن زمان کشتیهای جنگی با سوخت ذغال سنگ کار میکردند که انرژی کمتری نسبت به نفت تولید میکرد.
بریتانیا با تجهیز کشتیهای نظامی خود به سوخت نفتی که از مسجد سلیمان و خوزستان حاصل میشد، ناوگان نظامی خود را نسبت به آلمان قدرتمندتر ساخت و توانست نیروی نظامی دشمن را مغلوب کند.
کارگران زحمتکش بختیاری در گرمای طاقتفرسای خوزستان بر سر چاههای نفت مسجد سلیمان با کمترین امکانات کار و زندگی میکردند، در حالی که کارفرمایان انگلیسی خانههایی مجهز برای خود در این شهر بنا کرده بودند و رفتاری تحقیرآمیز با کارگران ایرانی داشتند.
حاصل دسترنج کارگران ایرانی مسجد سلیمان بیش از آنکه نصیب مردم ایران شود، به دست بریتانیا و به ثمن بخس تاراج میشد و حتی شرکت بریتانیایی در چند سال اول حاضر نبود تا در عوض استخراج نفت در خوزستان پولی به دولت ایران بپردازد.
سالها تلاش لازم بود تا بریتانیا وادار به واگذاری حقوق ملت ایران بر سر مسألهی نفت شود و نهضت ملی ایران با ملی شدن صنعت نفت در اسفند ۱۳۲۹ به ثمر برسد.
در این فاصلهی ۴۲ ساله، کارگران پرتلاش مسجد سلیمان به قیمت جان بر سر چاههای نفت کار میکردند، به امید روزی که به حقوق واقعی خود دست یابند.
آنها نه تنها در برابر کارفرمایان انگلیسی دچار خودباختگی نشدند، بلکه فرهنگ بومی و سنتی خود را؛ که برآمده از هزاران سال زندگی در ایران زمین بود؛ حفظ کردند و با شرافت و مردانگیِ یک بختیاری اصیل، حافظ ایرانیت در خوزستان و مسجد سلیمان بودند.
نمونهی بارز اصالت فرهنگی و حقطلبی کارگران بختیاری مسجد سلیمان در شعر «رستاخیز مسجد سلیمان» داراب افسر بختیاری مشاهده
میشود:
یو کی نفت سیاهه؟ یو رود خونه طلاهه
ز منه ملک ایما شو و روز ادراهه
یو یک چشمه اوه اوس ابو لیره
اما صاحب ای او ز تشنی وا بمیره
همه ایرون بِخوابن تو خّتِ تک بیداری؟
بکن مُلکِتِ آباد که خت نفتِ دراری
«برگردان:
این نفت سیاه نیست؛ رودخانهای از طلاست که از میان زمینهای ما شب و روز می جوشد.
این چشمة آبی است که آبش به لیره تبدیل میشود، اما صاحب چشمه باید از تشنگی بمیرد.
(خطاب به استعمارگران): همة ایران خوابند و تو تنها بیداری؟
(خطاب به ایرانیان): مملکتت را آباد کن و خودت نفت را استخراج کن.»