از روزنامه اطلاعات چهرههای نامداری به
عرصههای هنر و ادبیات و سینما و تئاتر
پرتاب و ماندگار هم شدهاند، از جمله
فریدون جیرانی، رسول صدرعاملی،بیژن
امکانیان ومرحوم پرویز فنی زاده که این
یکی در قسمت حروفچینی روزنامه کار
میکرد، ولی ناگهان سر از صحنه تئاتر و
بازی در فیلمهای شایسته آن روزگار درآورد.

در نهایت دریکی از درخشان ترین نقشهای سریال دایی جان ناپلئون ساخته ناصر تقوایی در نقش مشقاسم ظاهر گردید و یکی از ماندگارترین چهرههای عالم تلویزیون شد
و عبارت معروف او که« آقا… دروغ چرا تا قبر آآ آ آ» برسرزبانها افتاد و هنوز هم این دیالوگ او کاربرد اجتماعی داردو تبدیل به یکی از ضرب المثل های باقی مانده از ناصر تقوایی شده است.
پرویز فنّیزاده متولد شده در۷ بهمن ۱۳۱۶ –وفوت شده در ۵ اسفند ۱۳۵۸ پیش از آن که فعالیت هنری را آغاز کند حروفچین و مصحح روزنامه اطلاعات بود.
او در سال ۱۳۳۷ درکلاسهای هنرهای دراماتیک شرکت نمود و همان سال«گروه تئاتر گلسرخ» را با همکاری چند تن از دوستانش تشکیل داد
وبعدها به «گروه پاسارگاد» پیوست و فعالیت هنریاش را در تئاتر دنبال کرد. فنیزاده در سال ۱۳۴۵ به استخدام اداره هنرهای دراماتیک (اداره برنامههای تئاتر) درآمد.
او در سال ۱۳۵۲به خاطربازی در فیلم رگبار جایزه بهترین نقش اول مرد را از جشنواره سینمایی سپاس گرفت.
وی در مدت ۲۰سال کار هنری در بیش از ۱۹ فیلم سینمایی، از جمله گاو، تنگسیر، گوزنها و ۷۰ نمایش، ازجمله پهلوان اکبر میمیرد، نقش بازی کرد.
وی پس از بازی در دو سریال تلویزیونی سلطان صاحبقران و داییجان ناپلئون، به محبوبیت زیادی دست یافت.
پرویزفنیزاده در ۵ اسفند ۱۳۵۸ بر اثر بیماری کزاز در ۴۲ سالگی در بیمارستان ایرانمهر تهران درگذشت و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
نقش او در فیلمسینمایی اعدامی که وی در آن زمان در آن مشغول ایفای نقش بود، با مرگش ناتمام ماند و رضا کرم رضایی در آن فیلم به جای او بازی کرد.

روایت محمدعلی کشاورز درباره فنی زاده
محمدعلی کشاورز از جمله کسانی بود که برای رهایی پرویز فنیزاده از دام اعتیاد تلاشهای زیادی کرد
او در مصاحبه با سایت مشرق گفته است:
پرویز فنیزاده را ده دوازده بار برای ترک در بیمارستان خواباندم ولی ترک نکرد و در این راه هم درگذشت.
او در این گفتگو که توسط حمیده شریفراد انجام شده و در مجله «فیلم» منتشر شده گفته است:
با پرویز فنیزاده ۲۵ سال دوست و همکار بودم. او ابتدا مصحح روزنامه اطلاعات بود و بعد به تئاتر علاقمند شد و به کلاسهای حمید سمندریان رفت.
پساز آن در اداره تئاتر ماند و همان جا استخدام شد. استعداد نابی بود و من هربار با اوهمبازی میشدم چیزجدیدی در بازیاش میدیدم اما متاسفانه معتاد شد.
هر چه گفتم پرویزجان تو هنرمندی، تو برای خودت گنجی هستی گوش نکرد. دفعه آخر در بیمارستان کیان بستری اش کردم.
هرروز بهش سر میزدم. یک روز رفتم و دیدم نیست. داد و فریاد راه انداختم و گفتم این کجاست؟ دیدم بعد از نیم ساعت شنگول و سرحال آمد.
به رفیقم گفتم:«صابر پاشو بریم این رفته مواد زده!» فنیزاده گفت:«چرا پولتان را برای دوا و درمان من خرج میکنید؟
بدهید به خودم میدانم باهاش چکار کنم.»

روزنامه اطلاعات استان اصفهان روزنامه اطلاعات استان اصفهان